به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «بهترين پناهگاه حكايات و داستان هاى نماز» اثری از آقای رحيم كارگر محمديارى است که به بیان داستان های گوناگون از نماز و نمازگزاران پرداخته که منتخبی از این داستان ها در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می گردد.
* نماز عاشقانه يك بسيجى
يكى از نيروهاى عمل كننده در عمليات والفجر مقدماتى نقل مى كند:
وقتى از عمليات بر مى گشتم ، از پشت خاكريز ناله اى به گوشم خورد. كنجكاو شدم ، جلوتر رفتم ، ديدم يكى از بچه ها كنار خاكريز ايستاده و تن و بدنش پر از خون است . نزد او رفتم و پرسيدم : چيزى لازم دارى؟ چه كمكى از من بر مى آيد؟ گفت: چيزى نمى خواهم ، اگر دارى مقدارى آب بده تا نمازم را با وضو بخوانم ، چند روز است كه بدون وضو و با تيمم نماز مى خوانم .
از آن همه عزت نفس و بزرگوارى و ايمان آن جوان رزمنده شرمنده شدم. مى ديدم كه چند روز است كه آب ندارد و از حالتش معلوم بود كه سخت تشنه است، ولى تشنگى را به روى خودش نمى آورد، دنبال آب بود كه بتواند وضو بگيرد و نمازش را با وضو بخواند.
نظر شما